رمز جدایى از جسم و اتصال به حق
( 1196)بر لب جو بوده دیواری بلند |
|
بر سر دیوار تشنهْ دردمند |
( 1197)مانعش از آب آن دیوار بود |
|
از پی آب او چو ماهی زار بود |
( 1198)ناگهان انداخت او خشتی در آب |
|
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب |
( 1199)چون خطاب یار شیرین لذیذ |
|
مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ |
( 1200)از صفای بانگ آب آن ممتحن |
|
گشت خشتانداز از آنجا خشتکن |
( 1201)آب میزد بانگ یعنی هی تو را |
|
فایده چه زین زدن خشتی مرا |
( 1202)تشنه گفت آبا مرا دو فایده است |
|
من از این صنعت ندارم هیچ دست |
( 1203)فایدهْ اول سماع بانگ آب |
|
کو بود مر تشنگان را چون رباب |
( 1204)بانگ او چون بانگ اسرافیل شد |
|
مرده را زین زندگی تحویل شد |
( 1205)یا چو بانگ رعد ایام بهار |
|
باغ مییابد ازو چندین نگار |
( 1206)یا چو بر درویش ایام زکات |
|
یا چو بر محبوس پیغام نجات |
( 1207)چون دم رحمان بود کآن از یمن |
|
میرسد سوی محمد بیدهن |
( 1208)یا چو بوی احمد مرسل بود |
|
کان به عاصی در شفاعت میرسد |
( 1209)یا چو بوی یوسف خوب لطیف |
|
میزند بر جان یعقوب نحیف |
نَبیذ: شرابى که از خرما سازند، و به معنى مطلق شراب مست کننده نیز به کار رفته است.
مُمتحن: آزرده.
سَماع: شنیدن.
رُباب: از آلات موسیقى همانند تنبور. به شکلهاى گوناگون (مثلث یا مربع شکل با تارهایى از هفت تا دوازده با دستهاى کوتاه و آن را با دست یا با مضراب مىنواختهاند.[1]
بانگ اسرافیل: بانگى که اسرافیل در صور دمد تا مردگان زنده شوند. و این بانگ دوم است. در بانگ اول زندگان بمیرند.
همچو اسرافیل کآوازش به فن مردگان را جان در آرد در بدن
1916/ د / 1
ایّامِ زَکات: روزهایى است که در آن روز مالداران که مال آنان به حدّ نصاب زکات رسیده، زکات آن را به مستحقان بپردازند. زکات گندم، جو، و خرما معمولاً در پاییز که محصول به دست آید پرداخته مىشود، و زکات نقدینه را پس از پایان سال، و زکات عید فطر را در نخستین روز ماه شوال دهند.
دَم رحمان از یمن: اشارت است به حدیثى که از رسول (ص) نقل کردهاند که «إنِّى لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمنِ مِن جانبِ الیَمَن.»[2] «أجِدُ نَفَسَ رَبِّکُم مِن قِبَلِ الیَمَن.»[3] و این حدیث را در باره اویس قرنى که از مردم یمن است آوردهاند. این حدیث از زمره برخى حدیثهاست که یمانیان براى مفاخره با قیسیان بدان استشهاد کردهاند. چه، یمانیان که سپس انصار لقب گرفتند پس از جنگهاى عراق و روى کار آمدن معاویه و امویان مقهور گردیدند، و قیسیان به تحقیر آنان پرداختند. در این دوره حدیثهایى مىبینیم که برخى در ستایش قیسیان است و برخى در ستایش یمانیان. اویس قرنى از زمره تابعین و از بزرگان آنان است و زندگانى او به درستى روشن نیست.
بوى یوسف: برگرفته است از آیه «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ: همانا من یوسف را مىیابم اگر کم خردم خوانید.»[4]
حکایتی که با این ابیات آغاز می شود تمثیلی است از رابطهْ انسان با پروردگار، انسان تشنه دیدار حق است وزندگی مادی دیواری است برسر راه او، وکنده شدن خشت و شنیدن بانگ آب رمز جدایى از جسم و اتصال به حق است. روح انسانى پیوسته در کوشش است تا به جهانى که در آن بود برسد، اما تن براى او حجابى یا دیوارى است. عارف باید با تحمل ریاضت این حجاب را بر دارد.
حجاب چهره جان مىشود غبار تنم خوشا دمى که از آن چهره پرده بر فکنم
(حافظ)
و با هر ریاضتى گوشهاى از این دیوار ویران شود و با هر ویرانى روزنهاى براى شنیدن بانگ حق پدید گردد تا آن جا که تن بکلّى ویران شود و حجابى میان بنده و حق تعالى نماند.
تشنه از بالای دیوار میگوید: بانگ آب، مانند صور اسرافیل، وجود مرده مرا زنده میکند و مرا از این زندگی مادی، به عالم دیگر میبرد. این صدای آب، مثل صدای رعد بهاری است که اگر صدای خوشی نیست، باز فایدهای در پی دارد. مولانا به رابطهْ روحانی پیامبر(ص) با اویس قرنی اشاره میکند؛ اویس یکی از اولیاست که در یمن، شتربانی میکرد و مطابق روایات، یک پیوند معنوی و روحانی میان او و پیامبر(ص) بوده؛ پیامبر در حدیثی فرموده است: « من از جانب یمن، نفس پروردگار را مییابم». در سرگذشت اویس میخوانیم که او، هرگز پیامبر(ص) را ندیده بود، اما همهْ حالتهای او را میدانست و روزی که در جنگ دندان پیامبر(ص) را شکستند، اویس نیز به موافقت او، یک دندان خود را شکست. همچنین مولانا در برشمردن فوائد آب می گوید که: بانگ آب، همانند بوی حضرت رسول اکرم است که سبب شفاعت گناهکاران میشود یا همچون بوی یوسف نازنین و زیباست که به روح یعقوب زار و نحیف میرسد و چشم نابینای پدر را بینا میکند.
[1](قاموس الموسیقى العربیة، ص 82)
[2] - (احادیث مثنوى، ص 73، از احیاء علوم الدین)
[3] - (سفینة البحار، ج 2، ص 735 ج 1، ص 53)
[4] - سوره یوسف،آیه 94
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |